آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
![]()
|
موضوعات
آرشیو
امکانات جانبی
جدید ترین مطالب
درباره ما
![]()
|
روز جمعه چهاردهم آذر ماه نود و سه ساعت 11:01 طی تماس با سامانه 125 آتش نشانی شهریار محبوس شدن جسد مردی حدودا 27 ساله در لای در واقع در شهریار، شهرک والفجر، خیابان شانزدهم شرقی، انتهای کوچه لوله گاز گزارش گردید.
ستاد فرماندهی سازمان بلافاصله زنگ ایستگاه های 101 مرکزی و 601 جعفریه را به صدا درآورد و بلافاصله آتش نشانان به محل حادثه اعزم شدند.
در بدو ورود مامورین مشاهده گردید جوانی حدودا 27 ساله قصد سرقت از اتاق کارگری در باغ را داشت و با توجه به قفل بودن در با فشار از قسمت پائین قصد عبور از در را داشت که از ناحیه گردن محبوس و دچار خفگی گردید.
سرانجام ضمن خارج نمودن شخص از قسمت مذکور جسد سارق تحویل نیروی انتظامی در محل حادثه گردید.
منبع مشرق نیوز
راه و روش جديد سميه براي سرقت
شوک: عقربهها ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه شب یکشنبه ۲۵ فروردین ماه سالجاری را نشان میداد، مگان سفیدرنگی آهسته در کنار خیابان سازمان آب شمالی در بلوار فردوس روبهروی مغازه گل فروشی توقف کرد. چراغ جلوی مغازه گلفروشی باعث شده بود تا داخل خودروی سفیدرنگ بهراحتی دیده شود.
مرد ۴۷ سالهای پشت فرمان با چشمان بسته سرش را روی صندلی گذاشته بود و بیهوش به نظر میرسید. زنی با ظاهری فریبنده در کنار راننده نشسته بود و سراسیمه در حال بررسی داخل خودرو و جیبهای مرد بیهوش بود. رهگذران به رفتارهای زن جوان مشکوک شده بودند و احتمال میدادند که مرد راننده دیگر زنده نیست به سمت مگان سفیدرنگ رفته و زن جوان را داخل خودرو اسیر کردند و هر چه مرد را صدا زدند جوابی نشنیدند. با مخابره این ماجرای مرموز به پلیس ۱۱۰ تیمی از ماموران کلانتری ۱۱۸ ستارخان برای بررسی موضوع سر صحنه حاضر شدند.
پلیس در گام نخست که به رفتارهای زن مشکوک بود وی را بازداشت کرد و هر چه سعی کردند مرد راننده که بیهوش بود را هوشیار کنند به نتیجهای نرسیدند و از ماموران اورژانس خواستند تا در محل حاضر شوند. زن جوان که سوار بر بنز پلیس بود خونسردانه ادعا کرد راننده را با قرصهای خوابآور بیهوش کرده و قصد سرقت پول و مدارکش را داشته است. ماموران در این مرحله زن جوان را برای پیگیریهای قضایی پیش روی بازپرس دادسرای صادقیه قرار دادند و همزمان مرد ۴۷ ساله در بیمارستان بستری شد.
«سمیه» ۳۱ ساله در ادعاهایش به بازپرس پرونده گفت: در کنار خیابان ایستاده بودم که این مرد با خودروی مدل بالا جلوی پایم ترمز کرد من نیز که از قبل نقشه سرقت را طراحی کرده بودم و لباسهای مرتب و شیکی به تن داشتم سوار شدم. چند دقیقهای نگذشته بود که ابراز تشنگی کردم و خواستم آن مرد آبمیوهای بخرد وی توقف کرد و دو لیوان آبمیوه خرید وقتی آن را به من داد باخنده گفتم کاش یک کیک هم میخریدی که وی با تبسمی به سمت مغازه رفت و در همان لحظه آبمیوهاش را با پودر قرصهای خوابآوری که همیشه همراهم بود مسموم کردم.
زن شیکپوش در ادامه گفت: بعد از خوردن آبمیوهها پشت فرمان چشمانش به آرامی بسته میشد که خواستم جلوی مغازه گلفروشی توقف کند تا گلی بخرم همان لحظه بود که وی کاملاً خوابید و من به تکاپو افتادم تا پولها و اشیای قیمتی داخل خودرو را بدزدم اصلاً متوجه نگاههای رهگذران نبودم تا اینکه دیدم کاملاً محاصره شدهام، خواستم بهانهای بیاورم که دیدم کسی باور نمیکند، همه میدانند دزد هستم و پلیس را خبر کردهاند.
با ادعاهای زن شیکپوش که سمیه ۳۱ ساله نام دارد بازپرس شعبه دوم دادسرا وی را روانه زندان کرد ولی پس از ۴ روز مرد ۴۷ ساله از کما بیرون آمد و بعد از هوشیاری کامل از سرقت ۱۲۸ میلیونی پولهای داخل خودرویش خبر داد.
وقتی مشخص شد که زن شیکپوش با این شگرد به دزدیهای مشابهی دست زده است تیمی از پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران وی را تحت بازجویی تخصصی قرار داد.
شکایتهای عجیب
روز ۲۷ مهرماه سال گذشته بود که مرد شیکپوشی به دادسرای صادقیه رفت و از ماجرای سرقت میلیونی و از گرفتاری در دام زن جوانی خبر داد. مرد شیکپوش که ۵۰ سال دارد به بازپرس پرونده گفت: دو روز پیش ساعت ۱۰ شب بود که در غرب تهران زن شیکپوشی را که کنار خیابان ایستاده بود و چند جوان با ماشین در انتظارش بودند دیدم، نمیدانم چه شد که من نیز برای سوار شدن وی ایستادم زمانی که زن شیکپوش با مانتوی آبی سوار خودرویم شد شوکه شده بودم چون چند راننده جوان را بیخیال شد و به سراغ من پیرمرد آمد.
وی در ادامه گفت: بعد از لحظاتی وی از من خواست که برایش آبمیوه بخرم، جلوی یک سوپرمارکت ایستادم و پس از خرید آبمیوه وقتی به سمت ماشین آمدم با چربزبانی خواست که برایش آدامس نیز بخرم.
بعد از خریدن آدامس سوار خودرو در حال صحبت بودیم که آبمیوه را خوردم و پس از لحظاتی احساس کردم پلکهایم سنگین شده و خوابم گرفته است اما به مسیرم ادامه دادم و دیگر همه چیز را چند تا میدیدم که زن چرب زبان خواست جلوی بانک بایستم و گفت که دستگاه کارت عابر بانکش را خورده و برادرش به پول نیاز دارد.
من نیز که پس از خوردن آبمیوه در حالت عادی نبودم کارت و رمز آن را به زن جوان دادم و زمانی که چشمانم را باز کردم دیدم که صبح شده و داخل خودروام خوابیدم.
مرد پولدار که فکر نمیکرد در دام زن شیکپوش گرفتار شده باشد افزود: روز گذشته وقتی به سراغ حساب بانکیام رفتم متوجه شدم که همه ۶۸ میلیون تومان پول آن برداشت شده است.
ادعاهای این مرد کافی بود تا مشخص شود زن شیکپوش همان «سمیه» بوده است و این بار کارت عابر بانک را با رمزش دزدیده است.
کارآگاهان در گام نخست حساب بانکی مرد ثروتمند را بررسی کردند و پی بردند که سمیه آخرین بار از مغازه طلافروشی برای خرید از کارت سرقتی استفاده کرده است. جالب اینکه در مغازه طلافروشی دوربینهای مدار بسته عکس «سمیه» را شکار کرده بودند.
صاحب مغازه که هنوز سمیه را به خاطر داشت به کارآگاهان گفت: وقتی که زن جوان به مغازه آمد بازار طلا در اوج گرانقیمتی بود و ارزش هر سکه طلا یک میلیون و ۴۸۰ هزار تومان شده بود و خواست که تعدادی سکه بخرد. وقتی شنیدم با ۶۸ میلیون تومان پول میخواهد سکه بخرد خیلی زود در آن دوره که کارمان کساد بود تعداد زیادی سکه تهیه کردم و کار زن جوان را راه انداختم.
کارآگاهان که دیدند «سمیه» در همه صحنهها تنها است دریافتند که این زن از ۶ ماه پیش که به خرید این سکهها دست زده تاکنون میتوانسته دزدیهای زیادی انجام داده باشد. در آخرین دزدی سمیه ۱۲۸ میلیون تومان به جیب زده بود و باور نمیکرد راز دزدی طلاییاش نیز فاش شود. «سمیه» چارهای جز اعتراف نداشت. وی در بازجوییها پذیرفت با همین روش از ۱۲ مرد سرقت کرده است.
گفتوگو با زن فریبکار
«سمیه» خود را در کارهایش زرنگ تلقی میکرد. خیلی خونسرد درباره سرگذشت زندگی شیشهایاش میگوید. بستگانم باید رضایت بگیرند و من را از اعتیاد نجات دهند.
درس خواندهای؟
لیسانس حسابداری دارم!
درس خواندهای و این سرنوشت تو است؟
از ۶ سال پیش که شیشهای شدم به این روز افتادم.
زندان هم افتادهای؟
اگر زندانی شده بودم که پلیس ۹ ماه تعقیبم نمیکرد. فوری دستگیر میشدم. این نخستین بار است که دستگیر شدم.
به چه اتهامی دستگیر شدی؟
میگن زورگیری.
شیوه و شگردت چه بود؟
بیهوش کردن مردان راننده که پا به سن گذاشتهاند آبمیوهها را مسموم میکردم و بعد از آن دست به دزدی میزدم.
طعمههایت را چطور شناسایی میکردی؟
مردهای سن بالای شیکپوش را که با خودروهای گرانقیمت جلوی پایم میایستادند بهترین سوژه برای اجرای نقشهام بودند چون راحتتر حرفهایم را گوش میکردند و در دام چرب زبانیهایم گرفتار میشدند اما جوانها از من زرنگتر بودند و گول حرفهایم را نمیخوردند.
چطور آنها را بیهوش میکردی؟
بعد از چربزبانیهایم از آنها میخواستم که آبمیوه بخرند و بعد از آن دوباره به بهانه خرید کیک یا هر خوراکیای میخواستم که پیاده شوند که در همان لحظه آبمیوه آنان را با قرصهای خوابآور که از قبل به صورت پودر آماده کرده بودم مسموم میکردم.
بعد از بیهوشی چه کار میکردی؟
جیبهای طعمه و داخل خودرویش را میگشتم و همه پولها و مدارکش را میدزدیدم.
رمز عابر بانک را از کجا به دست میآوردی؟
وقتی با چرب زبانیهایم به من اعتماد میکردند بعد از خوردن آبمیوه که منگ میشدند به بهانه اینکه کارتم را دستگاه عابربانک خورده و برادرم منتظر پول است از آنها رمز کارت را میپرسیدم.
با سکههای طلا چه کردی؟
همه را برای اعتیادم خرج کردم.
چند وقت است که دزدی میکردی؟
فکر کنم ۱۰ ماهی میشود. در این مدت خیلی زرنگ بودم و اصلاً فکر نمیکردم دستگیر شوم.
اما الان که دستگیر شدی؟
اگر در آخرین دزدیام جلوی مغازه گلفروشی که چراغش روشن بود نمیایستادم هنوز دستم رو نشده بود.
از چند مرد دزدی کردی؟
فقط ۱۲ مرد را به یاد دارم شاید بیشتر از اینها باشد.
شنیدم ۱۲۸ میلیون از مگان سفیدرنگ دزدیدی؟
این مرد دروغ میگوید. من همان لحظه دستگیر شدم و هیچ پولی همراهم نبود، پلیس هم لباسها و کیفم را جستوجو کرد اگر پولها را دزدیده بودم پس الان کجا هستند؟!
بچه داری؟
یک دختر ۸ ساله از همسر اولم.
چرا جدا شدی؟
چون اعتیاد داشت.
خودت هم که اعتیاد داری؟
بله. شیشه میکشم اما همسرم دیگر پولی برای خرید مواد نداشت و اذیت میکرد.
نخستین بار کی شیشه کشیدی؟
۶ سال پیش بود که همسرم از شرکت به خانه آمد و گفت که یکی از کارمندان شرکت شیشه کشیده است و من برای اینکه به خاطر شیشه از من دور نشود خواستم با هم شیشه بکشیم و از همان زمان شیشهای شدم.
خانوادهات میدانند شیشهای هستی؟
مادرم میداند و ۲ بار برای ترک مرا به کمپ برد اما نتیجهای نداشت اما خواستگارم که مردی با شخصیت است از اعتیادم خبر ندارد وگرنه حتماً بیخیال من میشد.
هر روز چقدر شیشه میکشی؟
روزی یک گرم، یعنی هر وقت بتوانم و بیکار باشم.
چرا ترک نکردی؟
دوستش دارم، چون به من آرامش میدهد و این را بگویم که هر کسی از فازهای مختلف شیشه میگوید دروغ است من فقط آرام میشوم.
پولهای این مردان را چطور برمیگردانی؟
خواستگارم خانهای دارد اگر دوستم دارد باید آن را بفروشد و پول طلبکارها را بدهد وگرنه…
راستی نگفتی نقشه دزدیهایت چطور به مغزت رسید؟
از چند فیلم خارجی یاد گرفتم که موضوعش دزدی نبود اما برای کار خودم استفاده کردم و زمانی که شیشه میکشیدم مغزم باز میشد و راحت طراحی میکردم.
آزاد شوی دوباره این کار را میکنی؟
نه! چون سابقهدار شدم و هرکاری کنم پلیس خیلی زود به سراغم می آید.
پشیمانی؟
خیلی پشیمان هستم و امیدوارم مرا ببخشند تا زودتر دخترم را در آغوش بگیرم.
«مادرم اگر بین بچههایش تبعیض قائل نمیشد من مجرم نمیشدم.» اینها ادعای یک زورگیر است که همه گناهان را به گردن مادرش میاندازد. مرد 28 ساله سوار بر پرایدی در خیابانهای بالا و پائین شهر تهران پرسه میزد و زنان را به بهانه مسافرکشی به دام میانداخت. ساعت13:30 ظهر چهارشنبه مورخ 30 فروردینماه سالجاری، مأموران پلیس کرج در بلوار خلجآباد به یک پراید با پلاک مخدوش مشکوک شدند و آن را توقیف کردند.
در بازرسی بدنی از راننده مضطرب، یک چاقو پیدا شد و پلیس «ناصر» 28 ساله را دستگیر کرد، در حالی که پیدا شدن مدارک شناسایی زنانه نشان میداد ناصر یک دزد است. وی خیلی زود به «زورگیری از مسافران زن» اعتراف کرد و گفت: «حدود دو هفته پیش بود که زن جوانی را در تره بار تهرانسر به شهرک دریا سوار کردم. در بین راه، تغییر مسیر داده و به سمت اتوبان آزادگان پیچیدم. هوا تاریک بود، زن جوان در حالی که ترسیده بود قصد داشت تا از خودرو بیرون بپرد که ترمز کردم و با تهدید چاقو، کیف دستیاش را از وی گرفته و پا به فرار گذاشتم.»
مأموران ابتدا زن جوان را شناسایی کردند که با دیدن جوان زورگیر وی را شناخت. در همان نخستین مرحله تحقیقات پلیس پی برد که زنان زیادی در نقاط مختلف بالا و پائین شهر تهران در دام این زورگیر گرفتار شدهاند.
گفتوگو با شکارچی کیف زنان
ناصر ابتدا سعی داشت خاموش بماند اما تا لب به حرف زدن باز کرد، همه بدبختیاش را به گردن مادرش انداخت.
فقط از زنان زورگیری میکردی؟
بله از زنانی که بیشتر میانسال بودند و از روی تیپ و قیافه آنها را طعمه خود قرار میدادم.
سابقه داری؟
به دلیل سرقت لوازم داخل خودرو دستگیر شده بودم که بعد از رد مال مالباختگان از زندان آزاد شدم.
چرا زورگیری؟
حدود 10 روزی بود که بیکار شده بودم وقتی کار پیدا نکردم تصمیم به خلاف گرفتم.
شغل؟
در کارخانه ریختهگری پدرم در شمسآباد کار میکردم.
چرا بیکار شدی؟
به دلیل دخالتهای مادرم در زندگیام با پدرم در سر کار درگیر شدم و حاضر نبودم در کنارشان کار کنم.
ازدواج کردی؟
حدود 2 سال است که ازدواج کردهام و یک پسر 8 ماهه دارم.
دخالتهای مادرت؟
بله، مادرم با ازدواج من مخالف بود و از همان ابتدا هیچ کمکی به من نکرد، حتی وسایل جهیزیه و خرج مراسم عروسیام را خودم دادم و تنها کمک پدرم، یک خانه در کرج بود که در آن زندگی میکنم.
جهیزیه را هم تو دادی؟
بله، خانواده زنم با ازدواج ما مخالف بودند، اما ما همدیگر را دوست داشتیم و حاضر شدیم همه سختیها را تحمل کنیم.
کار یا زورگیری؟
10 روز بود که همه صفحات آگهی روزنامه را خواندم، اما شغلی پیدا نکردم تا این که نمیدانم چه شد تصمیم به زورگیری گرفتم.
از زورگیری بگو؟
ساعت 6 تا 10 شب با پراید خاکستریام به عنوان مسافرکش از خانه خارج میشدم و بعد از شناسایی طعمههایم آنها را سوار خودرویام میکردم و بعد از مدتی از مسیر خارج میشدم و با تهدید چاقو کیف پولشان را میگرفتم و رهایشان میکردم.
چند تا مسافر زن سوار میکردی؟
فقط یک زن چون تنها بودند راحتتر میتوانستم نقشهام را عملی کنم.
درهای خودرو باز نمیشد؟
درهای عقب روی قفل کودک بودند و از داخل باز نمیشد و به راحتی کیف پولهایشان را میگرفتم.
چند تا زورگیری کردی؟
نمیدانم یک ماهی میشد که این کار را میکردم.
چرا طعمهها زن بودند؟
چون زن ضعیف است و قدرت دفاع زیاد از خودش را ندارد.
به کسی آسیب رساندی؟
نه، حتی نمیدانستم اگر کسی دفاع کند یا نخواهد کیفش را بدهد چه کار کنم، ولی از آن جا که زن بودند به راحتی کیفشان را تحویل من میدادند.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه، فکر دستگیر شدن اصلاً به ذهنم نمیآمد.
چرا پیش دوستان پدرت کار نکردی؟
خجالت میکشیدم به آنها بگویم.
خانوادهات خبر دارند؟
نمیدانم، اما پشیمان هستم و به خاطر خانوادهام این کارها را کردم.
چقدر پول به دست آوردی؟
حدود 150 هزار تومان.
یک ماه از 36 تن فقط 150 هزار تومان؟
زنان پول زیادی همراهشان نبود.
طلاهایشان را ندزدیدی؟
نه، چون کسی را نداشتم که بخواهم طلاها را بفروشم و مدارکشان را نیز دور میریختم.
درآمد زورگیری کم بود؟
بله، تصمیم گرفته بودم به دنبال فروش مواد مخدر بروم که خدا را شکر دستگیر شدم.
اعتیاد داری؟
حدود 4 سال بود که به شیشه اعتیاد داشتم، اما در حال حاضر 2 ماه است که به خاطر همسرم ترک کردم.
در برابر التماس زنان چه میکردی؟
دلم میسوخت، هر انسانی حتی قاتل که باشد وقتی کسی در برابرش التماس میکند دلش به رحم میآید، اما من مجبور بودم برای خانوادهام به هیچ چیز فکر نکنم.
نقشه زورگیری چطور به ذهنت رسید؟
نمیدانم، تصمیم به کار خلاف گرفتم و بهترین روش برای زورگیری، زورگیری از زنان بود.
اگر کسی از همسرت زورگیری میکرد؟
او را میکشتم، اما میخواهم که مرا ببخشند. از روی ناچاری این کار را کردم.
چرا نمیگذاشتی عکس بگیرند؟
حاضر هستم به زندان بروم، اما عکسم در روزنامهها کار نشود چون آبرویم میرود و دیگر راه برگشت ندارم و حتی نمیتوانم پیش دوستان پدرم مشغول به کار شوم.
تو که نمیخواستی پیش دوستان پدرت کار کنی؟
دیگر بدتر از این نیست که در روزنامهها معروف شوم و راه برگشت نداشته باشم. باید از همان روز اول پا روی غرورم میگذاشتم و از دوستان پدرم کمک میگرفتم.
حرف آخر؟
همه این بدبختی من به خاطر مادرم است و او را نمیبخشم چرا که نه تنها به عروسش بلکه به پسرش هم کمک نکرد و اگر بین بچهها فرق نمیگذاشت من هم در کنار خانواده و پسرم زندگی میکردم و قبول دارم که اشتباه کردم و پشیمان هستم و بعد از آزادی به دنبال کار میروم تا دیگر خانوادهام را تنها نگذارم چون همسر و بچهام تنها امیدم هستند اگر نه تاکنون خودکشی کرده بودم و از این زندگی خستهکننده نجات پیدا میکردم چون به آخر رسیدم.
منبع خبر آنلاین
مطالب پربازدید
نظرسنجي
مطالب تصادفی
عضويت سريع
لینک دوستان
تبلیغات متنی