آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
![]()
|
موضوعات
آرشیو
امکانات جانبی
جدید ترین مطالب
درباره ما
![]()
|
به گزارش ساندی تایمز: "مارینا چپ من" نام دختری است که در در دهه 50 میلادی و در حالی که فقط 5 ساله بود توسط آدم ربایان ربوده شد و بعد از مدتی در جنگلها رها شد.
وی مدت 5 سال همانند تارزان در کلونی میمونهای کاپوچین زندگی میکرد. او از میمونها یاد گرفت چطور با دست خالی شکار کند. در تمام این مدت از چیزهایی مثل میوه جات و پرندگان و خرگوشها تغذیه کرده است
دختر او ونسا جیمز در مصاحبه اش با ساندی تایمز گفته است: او به خوبی آموخته بود که چگونه از خود مراقبت کند او تنها یک بار به خاطر خوردن تمشک سمی به سختی بیمار شد.
زندگی جنگلی وی زمانی پایان یافت که یک سری شکارچی او را در جنگل یافته و یک خانه فساد در شهری نزدیکی مکانی که او را یافتند فروختند. او در آنجا مرتبا شکنجه میشد و مورد آزار و اذیت قرار میگرفت . خیلی زود از آن مکان گریخت و توسط یک خانواده کلمبیایی به فرزندی قبول شد .آنها نام "مارینا لوز" را برای او برگزیدند و زمانیکه بیست ساله شد به بریتانیا مهاجرت کرد. وی که حالا "مارینا" نام دارد درآن جا با جوانی به نام "جان چپ من" آشنا شد و بعدها این دو باهم ازدواج کردند.
"مارینا" و "جان" اکنون دو فرزند دارند. او همچنان عادتهای عجیب و غریبش را حفظ کرده است .یکی از فرزندانش میگوید ما وقتی غذا بخواهیم باید با سر و صدا مادرمان را متوجه کنیم . همه همکلاسان ما چون مادرم زنی عجیب است او را دوست دارند. او هنوز اخلاقهای بچه گانه اش را حفظ کرده است.
یک خانم فیلادلفیایی در مترو زایمان کرد و در حالی از قطار خارج شد که بند ناف نوزاد هنوز متصل بود.
مردم ، کارگران مترو و دست اندرکاران مترو این شهر با تعجب شاهد زایمان یک زن در مترو این شهر شدند. یک افسر پلیس به همراه دستیارش که در صحنه حضور داشتند به این زن کمک کردند تا زایمان کند. آنها فرزند متولد شده را سریعا در یک پتو پیچیده و درآغوش مادرش قرار دادند. به گفته افسر پلیس این فعالیت سخت و شوکه کننده با هجوم مردم برای تصویر برداری و تبریک گفتن به خاطر تولد یک نوزاد همراه بود و این مسئله را مشکل تر میکرد.
این خانم باردار که نامش فاش نشده است برای قرار ملاقات با دکترش به مطب او میرفت که در واگن قطار مترو ناگهان دچار درد زایمان شد و فرزندش را به دنیا آورد.
این زن سریعا به نزدیک ترین بیمارستان به محل واقعه انتقال داده شد . این افسر پلیس در این رابطه میگوید من تا عمر دارم این صحنه را فراموش نمیکنم و هرگز قادر نخواهم بود شادی وخوشحالی که از به دنیا آمدن این نوزاد پسر در صورت مادرش شاهد بودم را وصف کنم.
بنابرگزارشات سایت تکناز حال مادر و نوزاد هردو رضایت بخش است و در شرایط طبیعی و خوبی به سر میبرند.
تظاهر را به خاطر بسپارید
طرف قد 2 متر و نیم، وزن 140، بازوش دور کمر من، فاقد هرگونه چربی تو تلویزیون اومده می گه توصیه من به جوونا اینه که از مکمل ها استفاده نکنند
خودِ لامصبت آخه با نون و پنیر اینجوری شدی؟
زندگی همیشه در جریانه ولی ما رو در جریان نمی ذاره!
به گزارش تظاهر : جای خالیش را نه کتاب پر می کند، نه قهوه، نه حتی سیگار، من دلم آی فون 5 می خواهد.
- یه سوال ذهن منو مشغول کرده
چرا شلوار سفید می پوشی خاکی میشه رنگش سیاهه؟
ولی وقتی شلوار مشکی می پوشی خاکی میشه رنگش سفیده؟
- یکی می ره به شیرینی فروشه می گه این شیرینی کشمشیا چرا توش کشمش نیست؟
یارو میگه شما شیرینی ناپلئونی می خرین لای هر کدومش ناپلئونه؟
- کاش یکی بود که توی کوچه ها داد می زد:
خاطره خشکیه، خاطره خشکیه
اونوقت همه خاطراتتو،همونایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارن می ریختم تو کیسه و می دادم بهش و می رفت ردِ کارش
- اونقدری که من بالش زیر سرمو تا صبح می چرخونم، اگه به جاش توربین بود می تونستم برق کل روستاها رو تامین کنم!
- یکی از بزرگترین لذت های دوران کودکیم این بود که دستمو تا آرنج بکنم تو کیسه برنج! آی حال می داد.
- اینایی که با یه جمله مسیر زندگیشون عوض میشه، فرمون زندگیشون هیدرولیکه فک کنم
- «شام چی درست کنم؟»
اولین جمله مامانم در حین جمع کردن سفره ناهار
- بابابزرگم لپ تاپم رو دیده می گه چندتا قُوّه می خوره؟!
- همه نیمه گمشده و مکمل شونو پیدا کردن ،ما هنوزمتمم مون روهم ندیدیم!
به 30 درجه هم راضی شدیم دیگه! نبود؟ یه 10 درجه ... !؟
- پسورد وایرلسمو دو روزه عوض کردم کلا محبوبیتمو تو همسایه ها از دست دادم! یکی یکی سرد و سردتر می شن. نگرانم دسته جمعی یه حرکتی بزنن.
امروز یکیشون بلند به اون یکی می گفت نامرد نذاشت فیلممو کامل دانلود کنم!
- تو صف نون بودم دیدم دوتا پسر هفت هشت ساله سر نوبت با هم بحث می کردن.
اولی: برو بابا! دومی: به من نگو بابا به من بگو عمو، وقتی می گی بابا من نسبت بهت احساس مسئولیت پیدا می کنم!
- فکر کنم دارم بابا می شم ... الان چند شبه بیدار می شم کولرو خاموش می کنم!
- هر وقت احساس کردی خیلی بالایی چند تا نارگیل واسه من و بچه ها بنداز پایین!
به گزارش تظاهر : یه زمانی وقتی به رفیقت فحش ناموس می دادی حکم مرگتو امضا می کردی، الان میزان صمیمیت و رفاقتتو نشون می دی.
- ضربه روحی که یخچال خالی به من وارد می کنه، عشق دوران جوونیم نتونست وارد کنه.
- تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می رسد مرغ است.
- یک بنده خدایی می گفت: حالا درسته ما قصد ازدواج نداریم ولی خب آخه یه خواستگار نباید بیاد برامون؟
- یه بار یه دویستی دادم به گدائه، گدائه گفت: خدای نکره یه وقت لازمت نشه؟!
- یارو دو دقیقه پیش زنگ زده خونه به جای اینکه من بگم شما، اون میگه شما؟ منم گفتم ببخشید اشتباه برداشتم!
- یه روز رفتم شلوار بخرم فروشنده یه شلوار آورد خوب نبود. گفتم این خیلی خزه، مگه اسکلم اینو بپوشم؟
فروشنده از پشت پیشخون اومد اینور دیدم همون شلوار پای خودشه!
- بزرگترین مقامی که تا امروز بهش رسیدم وقتی بود که دبستان می رفتم و مامور آبخوری شدم.
- آیا می دونین اولین کسی که عبارت «مردا همه مثل همن» رو به کار برد، یه زن چینی بود که شوهرشو تو بازار گم کرده بود؟
- اگه قراره با دمپایی ابریِ خیس تو دهنِ کسی زده بشه، اون کسی نباید باشه جز پسری که با صدای بچگونه حرف می زنه!
- پسرخالم کلاس دوم تو امتحانشون یه سوال داشتن که گفته بود: آیا می دانید رود هیرمند به کدام دریا می ریزد؟ اینم نوشته بود: بله می دانم!
معلم خوشش اومده بود نمره کامل داده بود.
- به کافه چی گفتم همان همیشگی ...
گفت زر نزن، مثل آدم بگو چی می خوری!
- آخه من نمی دونم این W چیه تو لغات این دهه هفتادیا و هشتادیا ... می نویسن …ba W she, a Wre, ba Wba کی مدرسه ها باز میشه راحت شیم
- ولی خداییش بیاییم ظاهربین نباشیم. بعضیا ممکنه در ظاهر بی شعور به نظر بیان اما وقتی باشون می گردیم و بیشتر می شناسیمشون می بینیم که باطنن هم بی شعورن!
- وقتی پشت آیفون می پرسیه «کیه؟» 95 درصد مردم میگن «باز کن»، 5 درصد باقیمونده هم میگن «منم»
- یکی از اشتباهاتمون اینه که گاهی کسایی رو تو زندگیمون راه می دیم که تو طویله راهشون نمی دن
به گزارش تظاهر : خیلی دوست دارم یکی از استادام رو در حال خنده تو خیابو ببینم، برم پیشش بگم «چیز خنده داری هست بگو ما هم بخندیم!»
- خوش به سعادت این نسل جدید که کلی سرگرمی دارن. والا سرگرمی نسل ما یه چرخ گوشت بود که دستمون رو می کردیم توش دستمون تا زانو قطع می شد! بعدش کانال پنج برنامه در شهر نشونمون می داد کلی حال می کردیم
- آی فون 5 هم اومد و تو نیومدی، خاک بر سرت
- تو خیابون یه تصادف شده بود. همه جمع شده بودن. منم برای اینکه صحنه رو از نزدیک ببینم از اون ور داد زدم گفتم «برید کنار، برید کنار من پدرشم» وقتی که رسیدم دیدم اونی که تو خیابون افتاده الاغه!
- سال ها گذشت و گذشت و گذشت و ساندیس ها کماکان تولید شدند و تولیدکنندگان نوشتند از «اینجا» باز کنید و مردم همچنان از «آنجا» باز کردند!
- اینایی که از پاییز بد میگن، بعدازظهرای پاییزی نرفتن تو حیاط خلوت بشینن، یه استکان نسکافه بخورن که بفهمن پاییز یعنی چی
- طرف شش ماهه دماغشو عمل کرده هنوز چسب میزنه! اینا همونان که برچسب تلویزیون و مایکروفر و پلاستیک صندلی ماشیناشون رو نمی کنن
- هیچ لذتی بالاتر از این نیست که یه تیکه از سرعتگیر کنده شده باشه و آدم بتونه دوتا چرخ ماشینشو از اونجا رد کنه
- این یکی رو هیچ وقت نفهمیدم واسه چی یاد گرفتم. می خوام بدونم کسی هست «ب.م.م» و «ک.م.م» (ریاضی) در طول زندگیش به دردش خورده باشه؟
- اتاقمو تمیز کردم هر چی بشقاب و دستمال کف اتاق بود بردم. حالا نیم ساعته دوتا هسته میوه تو دهنمه جایی ندارم بندازم
- پیر شدم آخرش نفهمیدم کاربرد مداد سفید تو جعبه مداد رنگی چی بود
- به یک کبری جهت پاره ای از تصمیمات نیازمندیم
- شبا وقتی سوار تاکسی می شم به این فکر می کنم که مثلا رمز عابربانکمو چی بگم به راننده یا اگه پیچید تو فرعی چجوری در ماشینو باز کنم بپرم بیرون
- این روزا آدم جرات نداره با یکی درد دل کنه. یارو تا بهت ثابت نکنه از تو بدبخت تره ولت نمی کنه
- ماکارونی عزیز
با سلام
لطفا از قیمه یاد بگیر. اونم مثل تو نارنجیه ولی دور دهنمونو به شعاع پنجاه سانت رنگ آمیزی نمی کنه!
براساس آزمایشهای انجام شده توسط انجمن بهره هوشی منسا، یک دختر 15 ساله هندی تبار با ضریب هوشی 162 از آلبرت انیشتین و استفان هاوکینگ باهوشتر است.
فابیولا مان دختر 15 ساله ای از لندن با داشتن ضریب هوشی 162 از انیشتین و هاوکیینگز سبقت گرفته است.
این بهره هوشی وی را در صدر باهوشترین افراد جهان که یک درصد جهان را تشکیل می دهند قرار داده است. گفته می شود که ضریب هوشی هاوکینگ 160 بوده و ضریب هوشی این دختر 15 ساله 162 اعلام شده است و دست کم روی کاغذ بهره هوشی وی بیشتر است.
خانم "سالنی" در یک برنامه زنده تلویزیونی در حالی که در مورد علاقه بچه ها به تبلت صحبت میکرد ناگهان دست روی قفسه سینه اش گذاشت و دچار سرگیجه شد و روی میزبان برنامه آقای " دن ویلر" غش کرد.
او در حال صحبت بود و میگفت "بچه ها عاشق تبلت هستند و دوست دارند با این وسیله بازی کنندو چیزی هیجان انگیز تر از این برای یک بچه وجود ندارد......" و ناگهان دستش را روی قلبش گذاشت و نفسش به شماره افتاد آقای ویلر از او پرسید"حالت خوب است؟" و فورا سعی کرد خونسردی اش را حفظ کند تا برنامه زنده دچار توقف نشود اما قبل از اینکه بتواند کاری انجام دهد این زن در مقابل چشمان میلیون ها بیننده غش کرد. برنامه قطع شد و سپس بعد از وقفه ای چند دقیقه ای با حضور کارشناس دیگری ادامه پیدا کرد.
گفته میشود این اتفاق به خاطر افت قند خون این خانم رخ داده است . او اکنون حالش بهتر است و در وضعیت خوبی به سر میبرد.
این خانم یک بار دیگر هم در سال 2010 و در یک برنامه زنده دیگر روی یک گوینده اخبار غش کرده بود.
منبع : پرداد
بحث آینه های دو طرفه، بله افرادی به این روش از شما در حالیکه در هتل یا اتاق پرو یا در حمام یا دستشویی هستید فیلم یا عکس تهیه کرده و به معرض دید عموم می گذارند. پس حتما قبل از اینکه از محل های دارای آینه استفاده کنید از یکطرفه بودن آن مطمئن شوید!
اما چطور؟
قبل از هرکاری از تست انگشت استفاده کنید:
انگشت خود را روی آینه قرار داده. اگر بین انگشت شما و تصویر آن یک فاصله ای باشد، این آینه واقعی است. اگر انگشت شما به تصویرش چسبیده باشد، این آینه دو طرفه است و فردی دارد شما را مشاهده می کند.
این روزها مساله امنیت و پخش عکس و فیلم های خصوصی داغ است و جدای اینکه با پیشرفت های خوبی که در زمینه ساخت دوربین های مخفی که تشخیص آنها هم چندان آسان نیست میسر شده، زمان خوبی هست که این مطلب را نیز بخوانید:
مطالب پربازدید
نظرسنجي
مطالب تصادفی
عضويت سريع
لینک دوستان
تبلیغات متنی