جالب ترین مطالب از سراسر وب - 25

مطالب جالب,سرگرمی,مطالب حیرت آور,عجیب ترین مطالب روز,عجیب الخلقه,موجودات دریایی عجیب,عکس جالب

مطالب جالب,سرگرمی,مطالب حیرت آور,عجیب ترین مطالب روز,عجیب الخلقه,موجودات دریایی عجیب,عکس جالب

نقشه سایت

خانه
خوراک

موضوعات

پشتيباني آنلاين

پشتيباني آنلاين

امکانات جانبی

جدید ترین مطالب

تاریخ : سه شنبه 31 فروردین 1400حامد حدادی در جمع 5 بازیکن خارجی برتر چین
تاریخ : پنجشنبه 21 آذر 1398اس ام اس های خنده دار را از دست ندهید
تاریخ : پنجشنبه 21 آذر 1398جاسازی قرص‌های مشکوک در کیک‌ها!
تاریخ : چهارشنبه 20 آذر 1398قیمت گوجه فرنگی 12 هزار تومان
تاریخ : چهارشنبه 20 آذر 1398استراماچونی: خواسته‌ام برای بازگشت زیاد نیست
تاریخ : چهارشنبه 20 آذر 1398کاهش موارد آنفلوآنزا از چهارشنبه گذشته / تقاضای کاذب برای تزریق واکسن
تاریخ : شنبه 16 آذر 1398زمان واریز یارانه آذر 98
تاریخ : شنبه 16 آذر 1398چین خطاب به آمریکا: در امور داخلی ما مداخله نکن!
تاریخ : جمعه 20 بهمن 1396آهنگ های پیشواز حمید هیراد
تاریخ : پنجشنبه 12 بهمن 1396الناز شاکردوست در بیمارستان
تاریخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395بریدن گوش دانش آموز توسط معلم
تاریخ : جمعه 01 بهمن 1395وصیت نامه شادمهر عقیلی در اینستاگرام
تاریخ : جمعه 01 بهمن 1395دانلود اهنگ سریال آرام می گیرم علی لهراسبی
تاریخ : یکشنبه 26 دی 1395عکسی خاطره انگیز از مهران مدیری در دوم دبستان
تاریخ : یکشنبه 26 دی 1395زمان واریز یارانه در ماه 95 اعلام شد
تاریخ : جمعه 25 دی 1394بهارک صالح نیا هم در جمع بازیگران کشف حجابی ایرانی
تاریخ : جمعه 25 دی 1394ملوانان آمریکایی توسط ایرانی ها پذیرایی شدند
تاریخ : جمعه 13 آذر 1394شایعه حمله به ایران توسط داعش در 10 آذر 94
تاریخ : جمعه 13 آذر 1394 شاعر همجنسگرا ایرانی پیام فیلی در اسرائیل
تاریخ : جمعه 13 آذر 1394تأکید چکامه چمن ماه بر بی حجابی
تاریخ : جمعه 13 آذر 1394عکس جالب از جمشید مشایخی در 41 سال پیش
تاریخ : جمعه 13 آذر 1394حادثه دلخراش جاده هراز به کجا رسید
تاریخ : پنجشنبه 12 آذر 1394محبوب ترین خوانندگان فضای مجازی چه کسانی اند؟
تاریخ : پنجشنبه 12 آذر 1394چهره هایی که در مراسم اربعین امسال شرکت کردند
تاریخ : پنجشنبه 14 آبان 1394یا کاشف الکرب عن وجه الحسین(ع) اکشف کربی بحق اخیک الحسین (ع)
تاریخ : جمعه 24 مهر 1394عکس جالب مزدک میرزایی در کنار همسرش
تاریخ : جمعه 24 مهر 1394شایعه دستگیری احسان علیخانی
تاریخ : جمعه 24 مهر 1394زمان دقیق واریز یارانه نقدی مهرماه ۹۴ اعلام شد
تاریخ : پنجشنبه 23 مهر 1394مهران غفوریان در شب دامادیش چه گذشت
تاریخ : پنجشنبه 23 مهر 1394دختری که استخوان ندارد اما زنده است
تاریخ : پنجشنبه 16 مهر 1394اس ام اس های عشق و دوستی
تاریخ : چهارشنبه 15 مهر 1394به کما رفتن علی دایی شایعه ای بیش نیست
تاریخ : یکشنبه 12 مهر 1394کتاب های درسی داعش
تاریخ : یکشنبه 12 مهر 1394بی حرمتی به همسر داغدار کاپیتان +عکس
تاریخ : یکشنبه 12 مهر 1394پزشک تیم پرسپولیس درباره فوت هادی نوروزی صحبت کرد
تاریخ : شنبه 11 مهر 1394نتایج مسابقه ژوله و مسعودی در خنداننده برتر
تاریخ : جمعه 10 مهر 1394خوشحالی سعودی ها از مرگ نوروزی +عکس
تاریخ : جمعه 10 مهر 1394الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی / عکس
تاریخ : جمعه 10 مهر 1394هادی نوروزی و همسرش با لبخند زیبا + عکس
تاریخ : جمعه 10 مهر 1394شایعه فوت علی دایی در مکه
تاریخ : جمعه 10 مهر 1394رضا ایرانمنش سکته کرد
تاریخ : جمعه 10 مهر 1394آزاده نامداری و ماجرای طلاق فرزاد حسنی
تاریخ : جمعه 27 شهریور 1394عکس سلفی مهدی سلوکی و همسرش
تاریخ : جمعه 27 شهریور 1394داشتن پستان های خوش فرم با رعایت نکات زیر
تاریخ : جمعه 27 شهریور 1394کشتن نوزاد توسط مادر 14 ساله
تاریخ : جمعه 27 شهریور 1394سلفی خسرو حیدری و دخترش «روشنا»
تاریخ : جمعه 27 شهریور 1394آهنگ شهدا امیر تتلو برا شهیدان
تاریخ : جمعه 27 شهریور 1394اعدام فجیع دو عراقی توسط داعش+تصاویر
تاریخ : جمعه 27 شهریور 1394مهر مادری عجیب در گوریل ها
تاریخ : جمعه 27 شهریور 1394ایران در بین خودروسازان جهان چه رتبه ای دارد؟

درباره ما

سايت تفريحي|تظاهر|اس ام اس|فيلم|سريال|خنده
برترین مطالب روز را برای شما عزیزان در وبلاگ جمع آوری کردیم

آخرين ارسال هاي تالار گفتمان

کمی طاقت داشته باشید...
عنوان پاسخ بازدید توسط
0 1341 hosare
0 1457 hosare
0 1270 hosare
0 1296 hosare
0 1211 hosare
0 1283 hosare
0 2351 hosare
0 2495 hosare
0 1972 hosare
0 1713 hosare

تبلیغات

مرد عجیبی که دو صورت دارد / عکس

مورداک در یکی از خانواده‌های ثروتمند انگلیسی متولد شده بود اما با تمام ثروتی که خانواده‌اش داشت و در آینده به او به ارث می‌رسید وی هیچ‌گاه احساس خوشبختی نکرد زیرا یک صورت اضافی و بسیار زشت و تو رفته در پشت‌سر او وجود داشت.
البته صورت دوم مورداک نه می‌توانست صحبت کند و نه چیزی بخورد، اما در نهایت شگفتی می‌توانست بخندد یا گریه کند و مثل یک صورتک همیشه به پشت سر او چسیبده بود و او را همه جا همراهی می‌کرد.
ادوارد که جوانی ۲۰ ساله بود، به هیچ‌عنوان مانند هم‌سن‌وسال‌هایش نمی‌توانست خوش باشد و از زندگی‌اش لذت ببرد چرا که کمتر کسی حاضر به دوستی با مورداک بود و وی همیشه در تنهایی به سر می‌برد. کودکان با دیدن او پا به فرار می‌گذاشتند و از نگاه مردم کوچه و خیابان معلوم بود که هیچ‌کس تمایلی به صحبت با او ندارد. مورداک نه تنها روزها از دست سر خودش آرامش نداشت، بلکه شب‌ها هم نمی‌توانست سر راحت روی بالشت بگذارد. با رسیدن شب وقتی همه به خواب فرو می‌رفتند، همیشه از اتاق مورداک صدای نجواهی عجیبی به گوش می‌رسید، صداهایی که بیشتر شبیه زمزمه بود تا صحبت کردن. مورداک کاملاً در خواب بود و با نجواهایی که از پشت‌سرش می‌آمد از خواب می‌پرید، این صدای وحشتناک از دهان صورت دوم مورداک خارج می‌شد. هرشب، صورت دوم او شروع به گفتن جملات عجیب و غریب می‌کرد و مورداک به هیچ‌عنوان نمی‌توانست مانع این کار شود و هیچ کنترلی روی صورت خود نداشت.

 

 

مورداک ثروتمند بود و برای جدا کردن صورت دوم خود به هیچ‌عنوان مشکل مالی نداشت از این رو تصمیم گرفت شر صورت مزاحم را از سر خودش کم کند چرا که معتقد بود صورتش جملات شیطانی به زبان می‌آورد.
او نزد چندین پزشک رفت و برای آنها توضیح داد که چگونه این صورت زندگی آرام را از او گرفته و التماس کرد هرطور شده این صورت شیطانی را از او جدا کنند اما هیچ پزشکی راضی به انجام این کار نشد. تحمل چنین زندگی‌ای برای مورداک بسیار سخت شده بود، او سعی می‌کرد با یاد گرفتن موسیقی فکرش را از صورت مزاحم منحرف کند اما مزاحمت‌های صورتش آن‌قدر زیاد شده بود که دیگر نمی‌توانست تحمل کند و برای همین در ۲۳ سالگی اقدام به خودکشی کرد.
درباره چگونگی خودکشی مورداک اطلاعات زیادی در دست نیست، بعضی‌ها می‌گویند که او با خوردن سم، خود را کشت و بعضی دیگر نیز می‌گویند که وی با شلیک گلوله به پیشانی‌اش جان خود را گرفت. اما شیوه خودکشی مرد بیچاره هرچه بود که او پیش از مرگ وصیتنامه‌ای نوشت و خواست که پیش از دفن کردنش حتماً صورت شیطانی او را کاملاً از بین ببرند تا مبادا در گور هم باعث آزاد و اذیت او شود. درباره جزئیات زندگی ادوارد مورداک اطلاعات بسیار اندکی در دست است و حتی زمان تولد و مرگ او دقیقاً مشخص نیست. مورد عجیب درباره او زمانی اتفاق افتاد که علم پزشکی پیشرفت چندانی نکرده بود و اطلاعات به جا مانده از او نتیجه داستان‌هایی است که سینه به سینه از مردم نقل شده است.
در بعضی از داستان‌ها آورده‌اند که صورت دوم ادوارد چهره یک دختر زیبا بود اما به عقیده پزشکان که احتمال می‌دهند صورت دوم ادوارد قل انگلی او بود چنین داستانی کاملاً اشتباه است زیر معمولاً قل‌های انگلی از یک جنسیت هستند.

 

 گردآوری: مجله اینترنتی ایران سام 

خوردن یک فیل در دو ساعت از شدت گرسنگی/ تصویری

مردم یک روستا در زیمبابوه از شدت فقر و گرسنگی، یک فیل مرده را در مدت ۲ ساعت خوردند بطوری که بعد از ۲۴ ساعت حتی اثری از استخوان های این فیل عضیم الجثه هم نبود.

داستان واقعی یک عروسی غم انگیز !! ( تصویری)

داستان این عروسی‌ بدین شرح است: عروس ساکن بلندیهای جولان در منطقه اشغالی تحت نظر اسرائیل می‌باشد و داماد در آنطرف مرز یعنی‌ در سوریه زندگی‌ می‌کند، اگر عروس از این مرز عبور کند و به سوریه برود اسرائیل دیگر هرگز اجازه برگشت به وی را نخواهد داد بنابر این عروس خانوم با اشک و اندوه فراوان با خانواده خود برای همیشه خداحافظی می‌کند و تک و تنها با دلی‌ پر از غصه به خانه بخت خود در آنطرف مرز می رود.

تخم مرغ دزد شتر دزد می شود !! ( حتما بخوانید )

این مطلب شاید قدیمی باشد اما من در طول عمرم مطلبی به روز تر از این ندیدم . چند دقیقه از وقت تان را صرف خواندن این مطلب کنید . از ما که گذشت . شاید تصمیم بگیریم که نسل بعد اینگونه نباشد
 تخم مرغ دزد شتر دزد می شود !! ( حتما بخوانید ) www.taknaz.ir

آخرین روزهای اسفند ماه سال 1390 همراه بود با خبر تصادف علی دایی كه پس از شكست تیمش در حال عزیمت از اصفهان به تهران، به علت خواب‌آلودگی خودروی وی واژگون می‌شود. اما از آن جا كه برخی حاشیه‌ها برای من جذاب‌تر و جالب‌ توجه‌تر از اصل موضوع است، خبر سرقت اموال علی دایی از داخل خودروی وی انگیزه‌ی من برای نگارش این یادداشت شد. به قول مأموران آگاهی اجازه دهید صحنه را بازسازی كنیم. علی دایی با خودروی پرادوی خود در محور اصفهان به كاشان در ساعت 20:10 دچار سانحه می‌شود، محمد دایی برادر وی از خودرو پیاده شده و در حالی كه علی دایی بیهوش است با استمداد از اورژانس به همراه وی به یكی از بیمارستان‌های كاشان می‌روند و خودروی پرادوی بی‌در و پیكر را به حال خود رها می‌كنند. به نظر شما با آمار و احتمال ریاضی چقدر احتمال دارد كه افرادی كه وسایل علی دایی را به سرقت برده‌اند، سارق حرفه‌ای باشند؟ با بیان برخی توضیحات و شواهدی كه خودم به عینه با آنها روبرو بوده‌ام، اثبات خواهم كرد این قبیل افراد نه تنها سارق حرفه‌ای و سابقه‌دار نیستند بلكه همین آدم‌های معمولی هستند كه در اطراف ما زندگی می‌كنند. امكان دارد شما با این افراد دوست باشید، همسایه باشید، همكار باشید و خدای ناكرده فامیل باشید. قیافه‌هایشان هم كاملاً معمولی است مثل همه‌ی آدمها. اسلحه و نقاب و شاه كلید هم ندارند.

 

داستان اول

بچه بودم و بنّایی داشتیم. جلوی خانه‌مان یك كامیون آجر خالی كرده بودند تا بنای نیمه‌تمام خانه به سرانجام برسد. پدرم یك روز آمد و گفت احساس می‌كنم از این آجرها كم می‌شود. یك روز صبح زود به كمین نشستیم و دیدیم مردی با فرقون دارد از این آجرها بار می‌كند كه ببرد. با پدرم از خانه آمدیم بیرون و جالب این كه طرف فرار نكرد و همچنان داشت به كارش ادامه می‌داد. پدرم گفت: «آقا چه كار می‌كنی؟! این آجرها برای ماست» با خونسردی گفت: «دو تا كوچه بالاتر داریم برای آقا امام حسین تكیه درست می‌كنیم، راه دوری نمی‌رود» پدرم گفت: «با آجر دزدی؟!» مرد پررو گفت: «یعنی شما از یك فرقون آجر برای امام حسین دریغ می‌كنید؟ واقعاً كه!» و پدرم افزود: «زندگی من فدای امام حسین ولی شما باید اجازه بگیرید» و خلاصه بحث بالا گرفت و با دعوا و اعصاب خرد این آقای زبان‌ نفهم را با دست خالی روانه‌اش كردیم رفت.

 

داستان دوم

نوجوان بودم و تابستان بود. رفته بودیم به شهرستان‌ آباء و اجدادی‌مان، همراه با پسر یكی از بستگان دور رفتیم به بازار. در حین پرسه‌زدن در بازار به من اشاره‌ای كرد كه «اینو داشته باش» روبروی یك مغازه ایستاد و چند تا سنجاق‌سر را برداشت و درباره‌ی قیمت با فروشنده كه پیرمردی بود وارد صحبت شد و نهایتاً گفت گران است و به ظاهر سنجاق‌ها را سر جایش گذاشت. اندكی كه دور شدیم كف دستش را به من نشان داد و گفت «حال كردی!» و من مات و مبهوت از این حركت وی كه «این چه كاری بود كردی» و او نیز پاسخ داد «آدم باید زرنگ باشه، به تو هم میگن بچه تهران؟!»

این فرد الان زنده است، كاسب است، برای خودش مغازه دارد، زن دارد، آبرو دارد، برای خودش در بازار اعتبار دارد و من سال‌هاست كه ندیدمش. نمی‌دانم الان در شغلش چگونه است. ولی برای كسی كه دزدی را زرنگی می‌پندارد و می‌گوید كاسب باید زرنگ باشد، بعید است كه اگر جایی فرصتی برای قاپیدن یا تصاحب مال بی‌صاحبی یافت از این فرصت دریغ كند. (منظور از مال بی‌صاحب، مالی است كه هم‌اكنون صاحبش بالای سرش نیست)

 

داستان سوم

در دوران سربازی بارها و بارها اتفاق می‌افتاد كه اموال هم‌خدمتی‌ها را می‌بردند. خوب دزد كه نمی‌تواند از بیرون بیاید داخل پادگان و پول و اموال سربازها را ببرد. پس نتیجتاً سارق یا سارقین غریبه نبودند. یكی از عمومی ترین چیزهایی كه دزدیده می‌شد پوتین بود. پوتین را نمی‌شد خیلی محافظت كرد. چون كثیف بود و اگر داخل ساك یا زیر سر می‌گذاشتی كثیف‌كاری می‌كرد و چاره‌ای نبود مگر این كه بگذاری بالای سرت و خوابت هم از عمق هزار پا بیشتر نشود كه اگر كسی خواست ببرد تو بیدار شوی و طرف بیخیال شود. دقت كنید چگونه یك نفر می‌تواند پوتین هم‌خدمتی خودش را ببرد و به روی مباركش نیاورد؟! اینها سارق حرفه‌ای سابقه‌دار نبودند، از همین جوانان رشید این مرز و بوم بودند كه دیپلم گرفته یا نگرفته، آمده بودند خدمت سربازی. این قضیه منحصر به گروهان و گردان ما هم نبود. من در گروهان‌ها و دیگر گردان‌ها هم دوستانی داشتم و همه از این مسأله گلایه داشتند و دزدی در پادگان یك پدیده‌ی فراگیر بوده و هست.

 

داستان چهارم

در دوران دانشجویی چندین بار مواد خوراكی و بعضاً غذاهای مرا با ظرفش بردند و حتی ظرف خالی را نیز نیاوردند. اگر بگوییم سرقت اموال در محیط پادگان شاید طبیعی به نظر برسد، در محیط علمی دانشگاه به هیچ عنوان قابل توجیه نیست. ترم دوم بود كه به یخچال سوئیت ما بچه‌های مهندسی زیاد دستبرد می‌زدند، من در یك اقدام ابتكاری با ماژیك روی در یخچال نوشتم: «بالاخره یه روز می‌گیرمت!» و از آن پس چیزی از آن یخچال جابجا نشد. جالب این بود كه این موضوع با واكنش دانشجویان سارق مواجه شد كه «شما فكر كردید ما دزدیم!» همان ضرب‌المثل بالا بردن چوب و فرار گربه دزده. یك روز صبح در سرویس دانشگاه یكی از همین برادران تحصیل‌كرده‌ی سارق داشت برای دوست بغل دستی‌اش دزدی‌هایش را تئوریزه می‌كرد. او می‌گفت: «ببین ما اینجا همه دانشجوییم، مال من و مال تو نداره». این آقا دانشجوی رشته‌ی دبیری بود و الان معلم است. خدا به خیر كند عاقبت دانش‌آموزانی كه زیردست این فرد تربیت می‌شوند.

 

 

داستان پنجم

مسئول بسیج دانشجویی بودم و بسیج را همراه با اعضای فعّال آن در حالی از نفر قبلی تحویل گرفتم كه هیچ شناخت درستی نسبت به اعضای بسیج و فرهنگ سازمانی آن نداشتم. یك روز دو نفر از بچه‌های بسیج آمدند و گفتند: «حاجی! رفتیم از روابط عمومی دانشگاه دو تا یونولیت تك زدیم (یعنی بی‌اجازه برداشتیم) واسه نمایشگاه» گفتم: «شما خیلی بیخود كردید، همین الان میرید میذارید سر جاش» گفتند: «حاجی! اینو از دوم خردادی‌ها كش رفتیم خودت كه دیدی دانشگاه واسه برنامه‌های بسیج بودجه نمیده، ما هم حق داریم سهم خودمون رو این جوری بگیریم» گفتم: «اینجا صحنه‌ی نبرد با نیروهای بعثی نیست كه شما بروید غنیمت بگیرید! اینجا دانشگاه است و برای خودش قانون دارد. ما سهم بسیج را باید از راه قانونی بگیریم. این كاری كه شما كردید اسمش دزدی است!» و سرانجام با اصرار من رفتند و شبانه مجدداً یونولیت‌ها را سر جایش گذاشتند.

 

داستان ششم

ازدواج كردیم و رفتیم سر خانه‌ و زندگی مشترك. در آپارتمان‌مان دو نفر بودند كه با ماشین كار می‌كردند و به اصطلاح مسافركش بودند. یك روز دیدم یكی از اینها دارد با یك صندوق صدقات خالی، سر و كله می‌زند. رو  به من گفت: «آقامحمد! شما كه مدیر آپارتمانی از پول صندوق یه قفل بخر برای این صندوق، همین جا هم نصبش كنیم» پرسیدم: «ببخشید این صندوق رو از كجا آوردید؟» گفت: «این رو سر خط پیداش كردم، قفلش رو شكسته بودن، پولاشم برده بودن، من گفتم صندوق خالیش كه به درد كسی نمی‌خوره» من گفتم: «آقای ...! این صندوق صدقات مال ما نیست! اگر نیاز باشد ما یك صندوق صدقات می‌خریم» با یك حالت خاص گفت: «برو بابا تو هم دلت خوشه! میلیارد میلیارد دارن می‌برن، اونوقت تو به این گیر دادی!» گفتم: «در هر صورت من برای این صندوق هیچ هزینه‌ای نمی‌كنم، نمی‌خوام مال شبهه‌ناك بیاد توی این آپارتمان» با لب و لوچه‌ی آویزان و با بی‌میلی گفت: «باشه هر چی شما بگی!». در این داستان به سلسله مراتب سرقت دقت كنید. یعنی یكی پول صندوق را می‌برد و دیگری صندوق قفل شكسته را. مثل شیری كه گورخری را شكار می‌كند و دل و جگر و رانش را می‌خورد، كفتارهایی پیدا می‌شوند كه گوشت‌های پشت و قسمت شكم را بخورند، پس از آنها لاشخورهایی می‌آیند كه گوشت بین دنده‌ها و استخوان‌ها را می‌خورند، نهایتاً هم مورچه‌ها هر آن چه مانده باشد را صاف و تمیز می‌كنند.

 

جمع‌بندی

اختلاس سه هزار میلیارد تومانی كه سال گذشته از آن رونمایی شد (چون از سال 87 شروع شده بود و در 90 به مراحل پایانی و رونمایی رسید) توسط سارقان سابقه‌دار صورت نگرفته است. بلكه خیلی از این متهمان از افراد به ظاهر آبرودار بوده‌اند كه موقعیتی برای بروز و ظهور خرده فرهنگ قاپیدن و چاپیدن مهیا یافته‌اند. حالا یكی در توانش اختلاس سه هزار میلیاردی است، آن دیگری به اندازه‌ی سه میلیارد دستش برای چاپیدن اموال بی‌صاحب باز است، یكی دیگر سه میلیون، یكی دیگر می‌تواند غذای هم‌خوابگاهی‌اش را ببرد، یكی دیگر دستش می‌رسد كه پوتین هم‌خدمتی‌اش را بدزد و ... خلاصه هر كس به اندازه‌ی توانش و بر اساس این فرهنگ غلطی كه در ضمیر بسیاری از ایرانیان درونی‌سازی شده است از این آب گل‌آلود تا بتواند ماهی‌ می‌گیرد و اسمش را هم می‌گذارد زرنگی! ربطی هم به پولدار بودن یا فقیر بودن ندارد. وقتی اسم بلند كردن مال بی‌صاحب را بگذاریم زرنگی، میلیاردر هم كه باشی و اعتقاد داشته باشی آدم باید زرنگ باشد، از بلند كردن یك اسكناس هزار تومانی در خلوت دریغ نمی‌كنی!

پس بیایید خودمان را اصلاح کنیم و از این پس دزدی را زرنگی ندانیم و به ارزش های اخلاقی پایبند باشیم.

این دختر شجاع دوست خطرناک ترین مار جهان است + عکس

هند همواره به سرزمین مارها معروف بوده اما باور کردن اینكه یک دختر بچه 8 ساله دوستان خود را تنها از میان مارهای كبری انتخاب می كند، سخت است. به گزارش پارس ناز این دختر هندی برخلاف كودكان دیگر دوستی به جز مارها ندارد و تمام روز خود را با آن ها می گذراند. كاجول به همراه خانواده خود و 6 مار كه بهترین دوستانش هستند در ایالت اوتارپرادش هند زندگی میكنند.
 
www.parsnaz.ir - این دختر شجاع دوست خطرناک ترین مار جهان است + عکس

این دختر كه در خانواده مارگیرها بزرگ شده است، دوست دارد همانند پدرش شغل او را ادامه دهد و هیچ گاه از حضور این حیوانات در اطرافش احساس بدی ندارد. كاجول میگوید : چندین بار اتفاق افتاده كه دچار مارگزیدگی شوم اما تخصص پدرم در درمان های گیاهی باعث می شود در فاصله كوتاهی بهبود پیدا كنم. مادر این دختر بچه از بازی كاجول با مارها بسیار نگران و امیدوار است او این عادت را ترك كند.
 
 
منبع پارس ناز

امان از دست این خارجی ها

واقعا که ...!
 

*

*

*

*

*

*

*

*

*

*

*

*



امان از دست این خارجی ها !! (عکس) www.taknaz.ir
منبع تکناز
 

۸ ایده برای دکوراسیون تابستانی

۸ ایده برای دکوراسیون تابستانی

 

 

 

 

 
 

 


۱) نگاهی به اطراف بیندازید، کوسن ها، رومیزی ها، پادری ها، لیوان و فنجان های با رنگ گرم «قرمز، نارنجی، زرشکی و...» را جمع کنید به جای آنها از سبز روشن، آبی روشن، سفید و فیروزه ای استفاده کنید.

۲) اگر به بازار بروید معمولا قسمت های آخر طاقه پارچه را بسیار ارزان حساب می کنند، از همین باقیمانده ها با رنگ هایی که گفتیم رومیزی، رومبلی تهیه کنید و یا به پرده و روتختی سنجاق کرده و کوک بزنید.

۳) دریایی ها را استفاده کنید. از مرجان هایی که در سفرهای دریایی جمع کرده اید صدف ها، شمع های آبی مزین به صدف، کنار وان، میز بغل تخت خواب و میز جلوی مهمان استفاده کنید.


 

 


۴) خوشبوکننده اتاق را جلوی دریچه کولر آویزان کنید و یا روبان های بلند به دریچه گره بزنید که به وسیله باد حرکت کنند.

۵) قاب بزرگی برای اتاق پذیرایی در نظر بگیرید و هر فصل عکسی متناسب با آن فصل را در آن قرار دهید. برای انتخاب بهترین عکس ها می توانید در اینترنت جستجو کنید و یا آثار نقاشان بزرگ جهان را ببینید، حدس زدن عکس بعدی برای مهمانان شما هم جالب خواهد بود.



 


۶) اگر چه بهتر است در ساعات اوج گرما پرده ها را بکشیم ولی قبل از آن مقداری آفتاب به خانه راه دهید و به کل با آفتاب قطع رابطه نکنید، اگر مایل باشید شیشه ها را با گواش آبی رنگ کنید تا نور لطیف آبی وارد شود. گواش با آب قابل شستشو است.

۷) قالی های اضافه را جمع کنید. سنگ و سرامیک منظره خلوت و خنک و مناسبی برای تابستان است. از سبدهای بزرگ سفید برای میوه های مصنوعی و گل های روشن مصنوعی استفاده کنید.

۸) اگر تراس و پاسیو یا حیاط دارید، استخرهای بادی کوچک را برای بچه ها فراموش نکنید.

منبع اس ام اس ناز

ازدواج مردان جوان با زنان مسن !

ازدواج مردان جوان با زنان مسن

ازدواج مردهای جوان با زن‌های میانسال اتفاقی است که خیلی وقت ها زندگی دو خانواده را تحت الشعاع قرار می دهد. اتفاقی که اگرچه رو به ازدیاد است اما نگاه منفی جامعه و مخالفت های خانواده ها با آن، سدی در برابر این ازدواج های غیرمتعارف می شود.

 

چرا این ازدواج ها پذیرفته نمی شود؟

 

 قرن‌هاست مردها با زن‌هایی ازدواج می‌کنند که 20، بلکه 30 سال از خودشان کوچک‌تر هستند و ما هیچ وقت نمی‌پرسیم چرا! آن قدر این مساله عادی به نظر می‌رسد که هیچ کس در پی تحلیل عقده‌های روانی نیست؛ مثلا یکی از هنرپیشه‌های اروپایی در سن 80 سالگی با یک دختر 20 ساله ازدواج کرده بود. چند سال بعد رسانه‌ها نشان می‌دادند که چطور این زن جوان از پیرمرد که بیمار بود، پرستاری می‌کند. وقتی علت را جویا شدند، زن جوان به سادگی گفت که من عاشق این مرد هستم.

 

یک عامل مهم در این میان به دست فراموشی سپرده شده است. آن هم عشق است. خیلی از این ازدواج‌ها به خاطر عشق صورت می‌گیرد. عشق هم که سن و سال نمی‌شناسد.

 

در واقع شاید بتوان گفت که مهم‌ترین عامل دخیل در این مساله، احساسات است. دوره جوانی دوره اوج احساسات است. تصمیمات بیش از آنکه منطقی و بر پایه استدلال باشند متاثر از عواطف هستند. در ازدواج‌های نامتعارف ممکن است فرد صرفا برای به‌دست آوردن طرف مقابل چشم بر مشکلات و موانع ازدواج ببندد. والدین جوان‌ها این جور مواقع می‌گویند: «پسر یا دخترمان جوان است. احساسات کورش کرده».

 

درست است که دوره جوانی احساسات در اوج خود هستند اما نه به‌این معنا که یک میانسال خالی از احساس است و همه تصمیمات زندگی‌اش مبتنی بر عقل است. خلأهای عاطفی و وابستگی‌های عاطفی یک زن در میانسالی ممکن است او را در موقعیتی قرار دهد که چنین تصمیمی بگیرد.

 

شرایط اقتصادی هم یکی دیگر از عوامل است. اما با توجه به نقش خانم‌ها در خارج از خانه و اینکه معمولا دارای شغل و در آمد هستند، این احتمال بالا می‌رود که مردی به خاطر ثروت یک زن حاضر به ازدواج با او شود.

 

پیش‌بینی جامعه‌شناس‌ها می‌گوید که متاسفانه در آینده جامعه‌ای خواهیم داشت با زن‌های تحصیلکرده پر مدعا و مردانی بی‌سواد اما پولدار. در چنین جامعه‌ای ازدواج به حداقل خواهد رسید و اگر فکری به حال ازدواج‌های پایدار نکنیم، دچار بی‌نظمی غیرقابل مهاری خواهیم شد

 

 

دخترهای نه سنتی؛ نه امروزی

 

دخترهای امروز جامعه ما الگوی مشخصی برای زندگی‌شان ندارند. آنها در دانشگاه تحصیل می‌کنند. شغل پیدا می‌کنند. فشار غیر مستقیم جامعه به آنها می‌گوید که باید شوهر کنند که اگر این کار را نکنند، از طرف دوستان و اطرافیانشان مورد تمسخر قرار می‌گیرند. زندگی سنتی را جدی نمی‌گیرند و با تمام قوا با آن مبارزه می‌کنند اما موقع ازدواج که می‌رسد مهریه بالایی را مطالبه می‌کنند. کسی که تا به امروز ادعای مدرن بودن را داشته درست موقع ازدواج از الگوهای سنتی تبعیت می‌کند آن هم در شرایطی که بر خلاف زن سنتی درآمد مستقلی دارد.

 

بعد از ازدواج هم زیر بار خانه‌داری نمی‌رود. استدلال خیلی از پسرها برای ازدواج با زنان بزرگ‌تر از خودشان همین است؛ آنها همسر هم سنی را نمی‌خواهند که نه خانه‌دار است نه یک زن مدرن. زن‌ها هر چه بیشتر به عقب برمی‌گردیم، کم توقع‌تر و سازگارتر هستند. پس پسر جوان می‌رود و یک زن میانسال را که به الگوی سنتی و موفق شبیه‌تر است، انتخاب می‌کند.

 

پیش‌بینی جامعه‌شناس‌ها می‌گوید که متاسفانه در آینده جامعه‌ای خواهیم داشت با زن‌های تحصیلکرده پر مدعا و مردانی بی‌سواد اما پولدار. در چنین جامعه‌ای ازدواج به حداقل خواهد رسید و اگر فکری به حال ازدواج‌های پایدار نکنیم، دچار بی‌نظمی غیرقابل مهاری خواهیم شد.

 

 

عشق

 

توصیه روانشناسان ازدواج‌ همسالان است. قدیم، جامعه‌پذیری یک فرد از ابتدا تا به انتهای عمر به یک شکل ادامه پیدا می‌کرد. پدیده‌ای به اسم نو ناخواهی در زندگی‌شان جاری بود؛ به عبارت دیگر میلی به‌ایجاد تغییر در زندگی‌شان نمی‌دیدند. پدر بزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها باوجود اصرار‌های نوه پنج ساله‌شان که به کامپیوتر وارد است، هیچ میلی به نشستن پای کامپیوتر ندارند اما امروز این طور نیست. به خاطر همین است که توصیه می‌شود کسانی که می‌خواهند با هم ازدواج کنند، متولد یک سال یا در یک محدوده سنی باشند.

 

اگر دو نفر بخواهند با هم زیر یک سقف زندگی کنند و دنیای هر کدام برای دیگری غریبه باشد، دیر یا زود زندگی‌شان به بن‌بست خواهد رسید. اما اختلاف سنی یک عامل قطعی و صددرصد برای شکست یک زندگی مشترک نیست. اختلاف سنی همان‌قدر می‌تواند باعث شکست یک زندگی شود که دیگر عوامل می‌توانند.

 

مردی برای تکیه کردن

 

یک زن تمایل دارد تا در زندگی به کسی تکیه کند. یک زن هر قدر مستقل، به تکیه‌گاه احتیاج دارد؛ کی یک مرد می‌تواند تکیه‌گاه خوبی برای همسرش باشد؟ وقتی که از نظر رشد عقلی یا هم‌سطح با زن باشد، یا کمی رشدیافته‌تر. اما نمی‌شود قاعده مشخصی برایش تعریف کرد؛ ممکن است مردی آن قدر در زندگی تجربه کسب کرده باشد که حتی اگر سنش کمتر از زن باشد، در اداره مشکلات و مسایل جاری زندگی از او قدرتمند‌تر عمل کند.

 

البته یک شرط دیگر هم وجود دارد. این که ‌این تفاهمی که طرفین به خاطر آن ازدواج می کنند، ساختگی و دروغین نباشد؛ یعنی وقتی طرفین می‌گویند که علایق مشترک دارند، تظاهر نکرده باشند. چون بعد از مدتی که عشق کم رنگ‌تر می‌شود، افراد به زندگی‌های طبیعی و پیشین خود باز می‌گردند. در این حالت خیلی زود اختلاف‌ها آشکار می‌شوند و در بیشتر موارد زندگی از هم می‌پاشد.

 

 

مخالفت خانواده ها

 

زندگی مثل بازی فوتبال است. برای خودش قواعدی دارد که نمی‌توانیم نادیده‌شان بگیریم. طبیعتا ازدواج مردی با زنی بزرگ‌تر از خودش یک نابهنجاری تلقی می‌شود. معمولا خانواده‌ها به این نوع ازدواج ها عکس‌العمل نشان می‌دهند. صرف غیرمتعارف بودن باعث ایجاد مخالفت می‌شود. خانواده فرزندش را تهدید می کند، او را طرد کرده و تا مدت ها با فرزندش قطع رابطه می‌کند اما وقتی می‌بینند که زندگی فرزندشان در مسیر خوبی پیش می‌رود از مواضع خود کوتاه می‌آیند و اوضاع بهتر می‌شود. تا زمانی که بپذیرند. این یک فرایند طولانی است که معمولا هر کسی از پس تحمل آن برنمی آید. بنابراین گاهی سازشکاری با والدین، یا تسلیم شدن اتفاق می افتد.

 

منبع:برگرفته از همشهری مجلات

امتحان کنید و بگید درسته یا نه؟! (عکس)

اگر هر عددی را اعداد 13837 و 73 ضرب کنید عددی که گفته اید در خواهد امد.

مثلا اگر سن شما 30 باشد بعد از ضرب با این 2 عدد باز همان عدد 30303030 در خواهد آمد.
 
امتحان کنید و بگید درسته یا نه؟! (عکس) www.taknaz.ir
 
 منبع تکناز

عکس/ شوخی علی کریمی با عکاس پرسپولیس

عکس/ شوخی علی کریمی با عکاس پرسپولیس

ليست صفحات

تعداد صفحات : 51

مطالب پربازدید

نظرسنجي

بهترین خواننده پاپ؟

مطالب تصادفی

ورود کاربران


» رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد

لینک دوستان

تبلیغات متنی